دانشمند معتزلى ابى عثمان عمرو بن بحر الجاحظ که از علماء و محققین اهل سنت
است اگر چه در پاره موارد مانند ابن ابى الحدید طرفدارى از شیخین نموده است
ولى رساله جداگانهاى نوشته و دلائلى آورده است که پس از رحلت پیغمبر صلى
الله علیه و آله جانشین او على بن ابیطالب است نه ابوبکر،و على بن عیسى اربلى
آن را در کتاب خود (کشف الغمه) آورده است.
و ما براى تکمیل مباحث این فصل ذیلا بطور اختصار آنرا می نگاریم.
آن گاه با دانشمندان کلام وارد گفتگو شد و در اینجا نیز اختیار پرسش را به دست
آنها داد یکى از آنها پرسید:آیا امامت على علیه السلام مانند سایر واجبات به ما
نرسیده است؟
مأمون گفت :چرا آن شخص پرسید پس چرا اختلاف فقط در امامت على است و
در سایر واجبات اختلافى مشاهده نمی شود؟
ادامه مباحثه مامون با دانشمندان عامه
دیگرى گفت: پیغمبر فرمود که من در یک کفه ترازو قرار گرفتم و تمام امت در کفه
دیگرش من از همه آنها سنگینتر بودم سپس ابوبکر به جاى من نشست او نیز مثل
من از آنها سنگینتر بود بعد از او عمر قرار گرفت او نیز به همین افتخار نائل گردید.
ادامه مباحثه مامون با دانشمندان عامه
دیگرى گفت: پیغمبر فرمود که من در یک کفه ترازو قرار گرفتم و تمام امت در کفه
دیگرش من از همه آنها سنگینتر بودم سپس ابوبکر به جاى من نشست او نیز مثل
من ازآنها سنگینتر بود بعد از او عمر قرار گرفت او نیز به همین افتخار نائل گردید.
ادامه مباحثه مامون با دانشمندان عامه:
دیگرى گفت پیغمبر فرموده است:اگر من مبعوث نمی شدم عمر به پیغمبرى مبعوث
می شد!!
ادامه مباحثه مأمون با دانشمندان عامه
دیگرى گفت :از رسول خدا روایت شده است که فرمودند:لو کنت متخذا
خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا. (اگر براى خود دوستى اختیار میکردم یقینا
ابوبکر را دوست خود قرار می دادم) .
مباحثه مأمون با دانشمندان عامه:
این مباحثه را شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا و احمد بن عبد ربه که از علماى
اهل سنت است در کتاب عقد الفرید حکایت کرده است که اسحاق بن حماد
گفت :یحیى بن اکثم ما را جمع نمود و گفت:مأمون دستور داده است که جمعى
از اهل کلام و حدیث را نزد او ببرم و من در حدود چهل نفر از علماى هر دو صنف
را جمع کردم و مأمون را نیز خبر دادم مأمون بر آنها وارد شد و گفت:اى جماعت
علماء من معتقدم که على علیه السلام پس از رحلت پیغمبر (ص)جانشین وى بوده
است اگر سخن و عقیده مرا قبول دارید و آن را صحیح می دانید شما نیز اعتراف
کنید و اگر بنظر شما این سخن من اشکال و ایرادى دارد با دلیل و برهان آن را
رد کنید ضمنا حشمت و مقام من به هیچ وجه مانع حق گوئى شما نشود فقط تقوى
را پیشه کنید و از عذاب خدا بترسید و سخن بحق گوئید.
دلیل سوم:
می گویند رسول خدا (ص) فرموده است:
«اقتدوا باللذین من بعدى ابى بکر و عمر».
ترجمه : "پس از من باین دو نفر (ابو بکر و عمر) اقتداء کنید!"
دلیل دوم:
می گویند چون پیغمبر در روزهاى آخر زندگانى خود که به حالت بیمارى
در منزل عایشه بسترى بود ابوبکر را براى نماز خواندن با مسلمین به مسجد
فرستاد بنابراین در واقع با همین مأموریت پیشوائى او را بر مسلمین محرز
و مسلم نمود!
دلیل اول:
چون ابو بکر نسبت به رسول خدا فداکارى کرده و هنگام هجرت با او سفر کرده و مصاحب او و رفیق غار بود لذا از وى در قرآن نام برده شده و این فضیلت دلیل شایستگى او بر خلافت میباشد.