فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

زیر باران گریه ها گم میشود

حرف هایم بی صدا گم میشود



دردسر شد عشق و درمانش تویی

تو که باشی صد بلا گم میشود



راه را یادم بده تا که دلم

هی نگوید که چرا گم میشود ؟



من غریبم ، در مسیر عشق تو

گفته بودی آشنا گم میشود



دائما تشویش و حول و اضطراب

در حضورت دست و پا گم میشود



من گدایم مبتلایان تو شاه

این میان حتما "گدا" گم میشود

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

رد دلایل اهل سنت 1

دلیل اول:

چون ابو بکر نسبت به رسول خدا فداکارى کرده و هنگام هجرت با او سفر کرده و مصاحب او و رفیق غار بود لذا از وى در قرآن نام برده شده و این فضیلت دلیل شایستگى او بر خلافت میباشد.

رد دلیل فوق:

اولا :امامت و جانشینى رسول خدا منشأ الهى دارد و امام باید از جانب خدا تعیین شده و بوسیله پیغمبر به مردم ابلاغ گردد همانطوری که برابر آیه تبلیغ در غدیر خم تعیین و ابلاغ گردیده است.

ثانیا:  مسافرت ابوبکر با آن حضرت طبق قرار قبلى نبوده بلکه تصادفا در راه به او برخورد کرده بود و طبرى در جزء سوم تاریخ خود مینویسد که ابوبکر از عزیمت پیغمبر اطلاعى نداشت.

ثالثا:  نفس مصاحبت دلیل فضیلت نمی شود زیرا حضرت یوسف نیز در زندان عزیز مصر با دو نفر کافر که به ارباب انواع قائل بودند مصاحب بود که در این مورد خداوند از قول او فرماید:«یا صاحبى السجن ءارباب متفرقون خیر ام الله‏الواحد القهار؟  » .ترجمه: " اى دو مصاحب و رفیق من آیا خدایان متفرق (که شما قائلید) بهترند یا خداى یکتاى قاهر؟  پس ممکن است دو نفر هم که با هم تضاد عقیده دارند با هم یار و مصاحب شوند."

رابعا:  این سخن که از ابوبکر در قرآن یاد شده دلیل بر مذمت و طعن او است نه دلیل بر فضیلت او زیرا آیه شریفه چنین است: «فقد نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانى اثنین اذ هما فى الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا  » ترجمه: "خداوند پیغمبرش را موقعیکه کافران او را (از مکه) بیرون می کردند یارى نمود و یکى از آن دو تن (رسول خدا) که در غار بودند برفیق و همسفر خود (به ابوبکر که از ترس مشرکین مکه پریشان و مضطرب بود) گفت اندوهگین مباش که خدا با ما است."

 

 

از بیان آیه معلوم میشود که ابوبکر از این مصاحبت و مرافقت اتفاقى پشیمان بوده با اظهار عجز و بیم پیغمبر اکرم (ص) را ناراحت می نمود و آن حضرت او را دلدارى می داد.و اینجا سؤالى پیش می آید که آیا حزن و اندوه ابوبکر براى خدا بوده و عمل نیکى محسوب میشد یا  بر عکس صرفا از ترس جان خود اندوهگین بود؟

اگر حزن او در راه خدا بود چرا پیغمبر او را از عمل نیک منصرف میکرد و اگر از ترس جان خود بود در این صورت این آیه نه تنها بر فضیلت او دلالت ندارد بلکه بزدلى و ترسوئى او را می رساند که در نتیجه این جبن و ضعف پیغمبر را نیز ناراحت می کرده است و خداوند هم در آن غار مخوف پیغمبر را مورد لطف و توجه قرار داده و هیچگونه ارزشى به مصاحبت ابو بکر قائل نشده است زیرا در دنباله آیه مزبور فرماید:«فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها.» ترجمه: "پس خداوند آرامش خاطر بر پیغمبرش نازل فرمود و او را با سپاه هاى غیبى که شما ندیده‏اید تأیید نمود." طرفداران ابوبکر می گویند خداوند آرامش و سکون خاطر را به ابوبکر فرستاد نه به رسولش زیرا آن حضرت احتیاجى به آرامش نداشت در پاسخ می گوئیم دنباله آیه میفرماید "و او را به لشگرهاى غیبى تأیید کرد و چون مؤید به لشگرهاى غیبى پیغمبر اکرم (ص) است بنا بر این نزول سکینه هم درباره آن حضرت است چنانکه در اول آیه هم میفرماید:«فقد نصره الله» یعنى: "موقع خروج از مکه هم فقط پیغمبر مورد نصرت خدا بوده نه ابوبکر."

اما اینکه می گویند پیغمبر احتیاجى به آرامش نداشت خداوند در همان سوره صریحا نزول سکینه را در جنگ حنین به پیغمبر بیان فرموده است آنجا که فرماید:«ثم انزل الله سکینته على رسوله و على المؤمنین  ».ترجمه: " آنگاه خداوند سکون و آرامش را بر رسول خود و مؤمنین نازل فرمود." پس همچنان که در این آیه علاوه بر رسول خدا بر مؤمنین هم سکینه نازل شده است در آنجا نیز اگر ابوبکر هم مشمول مفاد آن آیه بود از او هم نام برده می شد و آیه چنین نازل میگشت:

«فانزل الله سکینته علیه و على صاحبه و یا فانزل الله سکینته علیهما و ایدهما...» ولى مى‏بینیم ضمیر تثنیه در کار نیست در نتیجه نزول سکینه و آرامش،و تأیید به وسیله لشگرهاى غیبى فقط درباره رسول اکرم(ص)  است و ابوبکر هم با همان حالت ترس و لرز در غار باقى مانده است و ما از برادران سنى مى‏پرسیم این چه فضیلتى است که شما براى ابوبکر تراشیده‏اید و اگر هم فضیلت را ملاک خلافت میدانید باز هم در داستان هجرت قهرمان این صحنه پر آشوب على (ع) بوده است که در همان شب مرگ حتمى را از جان و دل استقبال کرد و در فراش پیغمبر بیتوته نمود و بنا بگفته ابن ابى الحدید و سایر علماى بزرگ عامه آیه: « و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله  » در شأن او نازل گشت.

"فتدبروا یا اولى الابصار!"

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی