فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

زیر باران گریه ها گم میشود

حرف هایم بی صدا گم میشود



دردسر شد عشق و درمانش تویی

تو که باشی صد بلا گم میشود



راه را یادم بده تا که دلم

هی نگوید که چرا گم میشود ؟



من غریبم ، در مسیر عشق تو

گفته بودی آشنا گم میشود



دائما تشویش و حول و اضطراب

در حضورت دست و پا گم میشود



من گدایم مبتلایان تو شاه

این میان حتما "گدا" گم میشود

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

گدا

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم

 

چارده قرن گدای نجف اند اجدادم...

 

 

 

عید غدیرخم مبارک

علی در مکتبش صد یاس دارد

طلا، یاقوت، دُر،الماس دارد

مگو سقای لب تشنه محال است

ابالفضل از علی میراث دارد

علی ذکر یل ام البنین است

فقط حیدر امیر المومنین است

 

کتاب مرتضی صدها ورق داشت

فلق از عشق او رنگ شفق داشت

همین روح القدس که هست مشهور

به ذکر یا علی روح و رمق داشت

نگارم زینت عرش برین است

فقط حیدر امیرالمؤمنین است

اگر خواهی یابی احترامی

میان مردمان باشی گرامی

بیا و بر در این غلامی کن غلامی

بدان ارباب ما شاه زمین است

فقط حیدر امیر المؤمنین است

شهادت حضرت علی (ع)

من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست


این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست


این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است


به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست


منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او


پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست


آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است


بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست


لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد


که جهان، آینه در آینه حیران علی ست


کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است


تا بدانیم کلید در این خانه علی ست


از دم صبح ازل نام علی را می خواند


دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست


محمد حسین صفاریان

 


 

یا عــلــی(ع)

بر بلندای فلک ذکر ملائک یا عیلست

هر که گوید یا علی ، در روز محشر با علیست

در طواف کعبه گر با دیده ی دل بنگری

هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علیست

گر خدا خوانم علی را ، کفر باشد کفر محض

به که گویم المثنای حق یکتا علیست

ای یهودی ، ای مسیحی ، ای مسلمان ، ای فلان

رکن کعبه ، چلچراغ مسجد الاقصی علیست

در شب معراج احمد نور از لب نور بود

دید در افلاک ، ماه لیله الاسرا علیست

مردگان دم میگرفتند ز عیسای مسیح

غافل از آنکه مسیحای دو صد عیسی علیست

اوست سر اسم اعظم ، واقف است او بر امور

راز پنهان در عصای پنجه ی موسی علیست

با علی بودن علو و عزت آزادگیست

جبرئیل عرش را استاد بی همتا علیست

خواستگاران فراوان داشت دخت مصطفی

از خدا دستور آمد همسر زهرا علیست

بر فراز آسمان ها هم حکومت حق اوست


حاکم و فرمانروای عالم بالا علیست

قدرت کل دول ، از ناخن او کمتر است

امپراتور بلند آوازه ی دنیا علیست

از غدیر خم چه میدانی ؟، نمیدانی بدان

بعد پیغمبر امام و رهبر و مولا علیست


ای که هی دم میزنی از اولی و دومی

بشنو ای ابله ، ولی مسلمین تنها علیست

اوست باب اله ، باب العشق ، باب المعرفت

شیعیان باب گرام زینب کبری علیست

تا عبد پرونده شیعه بدون خدشه است

قاضی دیوان کیفر، صاحب الامضاء علیست

شعر از  "سید حسن خوشزاد"




شعر از  "سید حسن خوشزاد"

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است

چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است


این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 

"حمیدرضا برقعی"


شیعه!


دل علوی شد،شدم بنده الله


 

اشهد انَّ علی ولی الله