آن گاه با دانشمندان کلام وارد گفتگو شد و در اینجا نیز اختیار پرسش را به دست
آنها داد یکى از آنها پرسید:آیا امامت على علیه السلام مانند سایر واجبات به ما
نرسیده است؟
مأمون گفت :چرا آن شخص پرسید پس چرا اختلاف فقط در امامت على است و
در سایر واجبات اختلافى مشاهده نمی شود؟
ادامه مباحثه مامون با دانشمندان عامه
دیگرى گفت: پیغمبر فرمود که من در یک کفه ترازو قرار گرفتم و تمام امت در کفه
دیگرش من از همه آنها سنگینتر بودم سپس ابوبکر به جاى من نشست او نیز مثل
من از آنها سنگینتر بود بعد از او عمر قرار گرفت او نیز به همین افتخار نائل گردید.
ادامه مباحثه مامون با دانشمندان عامه
دیگرى گفت: پیغمبر فرمود که من در یک کفه ترازو قرار گرفتم و تمام امت در کفه
دیگرش من از همه آنها سنگینتر بودم سپس ابوبکر به جاى من نشست او نیز مثل
من ازآنها سنگینتر بود بعد از او عمر قرار گرفت او نیز به همین افتخار نائل گردید.
ادامه مباحثه مامون با دانشمندان عامه:
دیگرى گفت پیغمبر فرموده است:اگر من مبعوث نمی شدم عمر به پیغمبرى مبعوث
می شد!!
ادامه مباحثه مأمون با دانشمندان عامه
دیگرى گفت :از رسول خدا روایت شده است که فرمودند:لو کنت متخذا
خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا. (اگر براى خود دوستى اختیار میکردم یقینا
ابوبکر را دوست خود قرار می دادم) .
مباحثه مأمون با دانشمندان عامه:
این مباحثه را شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا و احمد بن عبد ربه که از علماى
اهل سنت است در کتاب عقد الفرید حکایت کرده است که اسحاق بن حماد
گفت :یحیى بن اکثم ما را جمع نمود و گفت:مأمون دستور داده است که جمعى
از اهل کلام و حدیث را نزد او ببرم و من در حدود چهل نفر از علماى هر دو صنف
را جمع کردم و مأمون را نیز خبر دادم مأمون بر آنها وارد شد و گفت:اى جماعت
علماء من معتقدم که على علیه السلام پس از رحلت پیغمبر (ص)جانشین وى بوده
است اگر سخن و عقیده مرا قبول دارید و آن را صحیح می دانید شما نیز اعتراف
کنید و اگر بنظر شما این سخن من اشکال و ایرادى دارد با دلیل و برهان آن را
رد کنید ضمنا حشمت و مقام من به هیچ وجه مانع حق گوئى شما نشود فقط تقوى
را پیشه کنید و از عذاب خدا بترسید و سخن بحق گوئید.
دلیل سوم:
می گویند رسول خدا (ص) فرموده است:
«اقتدوا باللذین من بعدى ابى بکر و عمر».
ترجمه : "پس از من باین دو نفر (ابو بکر و عمر) اقتداء کنید!"
دلیل دوم:
می گویند چون پیغمبر در روزهاى آخر زندگانى خود که به حالت بیمارى
در منزل عایشه بسترى بود ابوبکر را براى نماز خواندن با مسلمین به مسجد
فرستاد بنابراین در واقع با همین مأموریت پیشوائى او را بر مسلمین محرز
و مسلم نمود!
دلیل اول:
چون ابو بکر نسبت به رسول خدا فداکارى کرده و هنگام هجرت با او سفر کرده و مصاحب او و رفیق غار بود لذا از وى در قرآن نام برده شده و این فضیلت دلیل شایستگى او بر خلافت میباشد.
با این تلاشهایی که نبی مکرم (ص) در غدیر خم داشت، یک دفعه آیه نازل میشود:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
آنچه که مأمور بودی حضرت علی (ع) را در یک مجمع عمومی به عنوان خلیفه و جانشین معرفی کنی، معرفی کن و اگر معرفی نکنی، رسالت تو ناتمام است.
لذا میبینیم که در یک مجمع بزرگ و بینظیر آن روز ـ که ابن حجر هیثمی میگوید حداقل 90 هزار نفر تخمین زده شده و حداکثر 124 هزار نفر بودند در 3 شبانه روز در برابر گرمای سوزان، نبی مکرم (ص) مردم را نگه داشته و میگوید که من در آیندهای نزدیک، ندای پروردگار را لبیک خواهم گفت و نزد او می روم و در میان مردم، حضرت علی (ع) را تاجگذاری کرد و مردم بیعت کردند و پیشاپیش مردم، ابوبکر و عمر به حضرت علی (ع) تبریک گفتند:
بخ بخ لک یا بن أبی طالب! أصبحت مولای و مولى کل مؤمن و مؤمنة.
علامه امینی (ره) از 62 کتاب از کتابهای اهل سنت، این مطلب را آورده است. بر فرض که 50 کتاب، غیر معتبر و ضعیف هستند، ولی 12 کتاب معتبر هستند.
این، اولین سفری بود که نبی مکرم (ص) تمام همسران خودش را به سفر برد؛ ولی در سایر سفرها، عایشه میگوید که پیامبر اکرم (ص) بین همسران خود، قرعه میانداخت.
در روز سوم، در یک خیمهای، یک ظرف آب بود که حضرت علی (ع) دست خود را داخل آب قرار داده بود و زنان پیامبر اکرم (ص) و سایر زنان، دست خود را به عنوان بیعت، داخل آب کردند. آیا از این واضحتر و روشنتر؟!
اما دشمنان به دنبال این بودند که تمام زحمات پیامبر اکرم (ص) را به نوعی هدر دهند. فخر رازی میگوید:
حضرت علی (ع) در حجة الوداع نبوده است و این قضیه را شیعیان ساختهاند. ایشان در یمن بود.
شاید حدود 12 نفر از شخصیتهای برجسته اهل سنت مانند هیثمی، میگویند:
اشتباه میکنند کسانی که میگویند حضرت علی (علیه السلام) در حجة الوداع نبوده است. حضرت علی (ع) از یمن آمد و وقتی قربانیهایی که نبی مکرم (ص)در منا ذبح فرمودند، حضرت علی (ع) با خودش از یمن آورده بود.
صحیح بخاری و صحیح مسلم و سنن ابن ماجه و سنن ابی داود هم این مطلب را گفتهاند.
گاهی میگویند که روایت صحیح نیست. آقای مُقبلی میگوید:
اگر بنا باشد حدیث غدیر صحیح نباشد، پس ما در اسلام یک حدیث صحیح هم نداریم.
در این جزوهای که در دست ماست، برای بیاثر کردن غدیر، نهایت تلاش شده است که شبههای را مطرح کنند و در اختیار جوانان ما قرار دهند. میگویند:
میدانید قضیه حدیث غدیر چیست؟ حضرت علی (ع) به یمن رفته بود برای جمع آوری بیت المال. تعدادی از لشکریان، در بیت المال تصرف کردند و حضرت علی (ع) عصبانی و ناراحت شد که چرا در بیت المال تصرف کردید و شترها را سوار شدید و لباسها را به تن کردهاید؟ اینها باید برود به مدینه و داخل بیت المال قرار گیرد و پیامبر اکرم (ص) تقسیم کند و اگر سهمی برای شما بود، شما مجاز هستید که در سهم خودتان تصرف کنید.
این برای عموم مسلمانان است. این سختگیری امیر المؤمنین (ع) باعث شد که وقتی سپاه یمن خدمت نبی مکرم (ص) آمدند، از حضرت علی (ع) شکایت کردند. برای اینکه پیامبر اکرم (ص) این ناراحتی و کدورتی را که نسبت به حضرت علی (ع) داشتند را از دل سپاه یمن بیرون کند، آمد در غدیر خم فرمود:
من کنت مولاه، فعلی مولاه.
علی، آدم خوبی است و هر کس که مرا دوست دارد، علی را هم دوست داشته باشد.قضیه حدیث غدیر، یک قضیه شخصی بود و برای از بین بردن کدورتها از دل صحابه بود.