فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

زیر باران گریه ها گم میشود

حرف هایم بی صدا گم میشود



دردسر شد عشق و درمانش تویی

تو که باشی صد بلا گم میشود



راه را یادم بده تا که دلم

هی نگوید که چرا گم میشود ؟



من غریبم ، در مسیر عشق تو

گفته بودی آشنا گم میشود



دائما تشویش و حول و اضطراب

در حضورت دست و پا گم میشود



من گدایم مبتلایان تو شاه

این میان حتما "گدا" گم میشود

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با موضوع «شناخت امام علی» ثبت شده است

حیدر کرار

لقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام که حیدر کرار است، به چه معنا است؟


در برخی روایات یکی از نام‌های امیرالمؤمنین علی علیه السلام «حیدر» 


معرفی شده است.


یکی از آن روایات ، روایتی است که داستان جنگ خیبر را نقل می‌کند. 


براساس این روایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگام مواجهه با مرحب


(پهلوان یهودیان خیبر) خود را به نام «حیدر» معرفی می‌کند.(1)


البته ذکر چنین لقبی برای حضرتشان اختصاص به این مورد ندارد؛ 


در موارد دیگری نیز تصریح به این نام شده است.(2)


به نظر می‌رسد «حیدر» یکی از نام‌های تقریباً مشهور امیرالمؤمنین


 علی علیه السلام است. شاهد این مدعا این است که بسیاری از


فرهنگ نویسان زبان عربی نیز تصریح می‌کنند که


 «حیدر» یا «حیدره» یکی از نام‌های امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(3)

مظلوم تاریخ

از آن زمان که کودکی نو پا بودم، به یاد دارم هر گاه که می خواستم برخیزم ، به من آموخته بودند «یا علی» بگویم ، هر گاه می خواستم باری را بلند نمایم «یا علی» می گفتم.به من آموخته بودند هر کجاواماندم مدد از مولایم «علی» بگریم..هر کجا خسته شدم «یا علی» بگویم و انرژی بگیرم، اما«یا علی» چه بود ؟ و «علی» که بود ؟ نمی‌دانستم

هنوز هم که هنوزه با وجود کسب اطلاعات  باز هم باید اقرار کنم که چیزی نمی‌دانم و درک جلوه های شخصیت ابر مردی که ماوراء شخص وی، حتی برای اصحابش ناشناخته بود و هست؛ برای فردی چون من، ناممکن است مگر نمی از یمی.

مولوی بلخی با آن اندیشه عمیق و روح بلند درباره حضرت علی علیه السلام می‌گوید:

در شجاعت شیر ربا نیستی                         در مروت خود که داند کیستی؟

و ابوعلی سینا، متفکر و فیلسوف شرق نیز در مقام تشبیه او چنین می‌گوید:

[علی علیه السلام نسبت به اصحاب، مانند «معقول» بود نسبت به «محسوس»] و نیز می‌گوید: «علی علیه السلام در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عقول قاهره نسبت به اجسام مادیه بود. »

به راستی کدام بُعد از ابعاد وجود علی علیه السلام را می توان بررسی کرد ؟ شجاعت، عدالت، سخاوت، ایثار، گذشت، علم، آگاهی و معرفت ، زهد و تقوا و ... کدام یک؟

علی علیه السلام، شخصیتی است دارای ابعاد مختلف و جامع صفات اضداد؛ حضرت فرمانروایی است پر قدرت و صلابت و در عین حال بردبار، در میدان جنگ دلاوری کم نظیر، در محراب عبادت عابدی گریان، با دشمنان قاطع، در برابر یتیمان و بیوه زنان مهربان و رقیق القلب، سخاوتمندی بی مانند، در عین حال ساده پوشی کارگر و کشاورز، حکیمی دانا، قاضی دادگر ، بی گذشت و دقیق النظر بود.

به راستی شناخت کامل از این دریای ناپیدا کرانه فضیلت ، تقوا و دانش، برای کسی امکان ندارد، مگر خدایی که خالق اوست و حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله که معلم و مربی اوست و اولاد مطهرش که پرورش یافتگان مکتب او هستند؛ تنها ایشان هستند که مقام و رتبت او را، چنان که هست، در می یابند و دیگران را راهی به شناخت شخصیت والای او نیست.

امیرالمؤمنین دریایی است از خصایص عالی بشری و جامع صفات ممتاز یک انسان برتر، و به حقیقت انسانی کامل. ایشان در این صفات، تا آنجا پیش رفته که حتی دشمنانش نیز زبان به تمجید او گشوده‌اند.

آورده‌اند: روزی محقن بن ابی محقن که از حضرت علی علیه السلام روی برگردانده و به سوی معاویه رفته بود، برای شادمان ساختن معاویه گفت: « من از نزد بی زبان ترین مردم به نزد تو آمدم!» این چاپلوسی چنان مشمئز کننده و بی جا بود که معاویه گفت: " وای بر تو! علی بی زبان ترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت!"(1)


سؤال امام علی (ع) از ابوبکر!


روزی حضرت علی (ع) به ابوبکر فرمود:براساس حدیث پیامبر (ص) در روز غدیر،آیامن مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟


ابوبکر گفت:شما.


منبع:پیام غدیر،ص 41 (خصال شیخ صدوق ،ص505،باب 40،حدیث 30)


وظایف شیعیان در دهه ولایت

وظایف شیعیان در دهه ولایت از منظر آیت‌الله العظمی مظاهری

 



معظم‌له در مسجد حکیم اصفهان در جمع طلاب تعظیم شعائر الهی را نخستین وظیفه شیعیان در دهه ولایت دانستند و تصریح کردند: فاصلۀ زمانی عید قربان تا عید سعید غدیر، ایامی مبارک و از قداست ویژه‌ای برخوردار است. این ایام نورانی، باید به عنوان هفتۀ ولایت نام‌گذاری شده و در آن هفته از حیث شعاری، به موضوع مهم ولایت پرداخته شود.

رییس حوزه علمیه اصفهان افزودند: جشن‌ها، دید و بازدیدها و آذین‌بندی خیابان‌ها و معابر عمومی در این هفته باید فراوان باشد، ذکر امیرمؤمنان باید بسیار گفته شود، مجالس جشن برگزار گردد و در آن مجالس سخنرانان مسأله ولایت را تبیین کنند و مداحان اشعار زیبایی در مدح اهل‌بیت (علیهم السلام) و ولایت بخوانند.

حضرت آیت‌الله مظاهری در تکمیل سخنان خود افزودند: البته در این خصوص باید توجه شود که محتوای سخنرانی‌ها و مداحی‌ها از آیات شریف قرآن کریم گرفته شود. دست کم سیصد آیه در قرآن کریم  پیرامون امیرمؤمنان و ائمه اطهار (علیهم السلام) وجود دارد. با وجود این آیات، نیازی نیست که در مجالس جشن، اشعار افراطی خوانده شود. بنابراین از خواندن اشعار و بیان سخنانی که بهانه دست دشمن می‌دهد، باید پرهیز جدی شود.

 

تقویت بنیه اعتقادی

ایشان تقویت بنیه اعتقادی را از دیگر وظایف شیعیان در دهه ولایت دانستند و اظهار کردند: شیعه باید امام‌شناس باشد، به طور کلی در اعتقادات مطالعه و پژوهش نماید و به صورت استدلالی مبانی اعتقادی خود را تقویت کند.

رییس حوزه علمیه اصفهان با تأکید بر این که جوانان باید با بهره‌گیری از کتاب‌های اعتقادی چون احقاق‌الحق و الغدیر ولایت را درک کنند و این مسئله را برای دیگران نیز به اثبات برسانند،‌ افزودند: شیعه، به‌ویژه جوان شیعه باید بداند چرا امام علی (علیه السلام) خلیفۀ بلافصل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. هر شیعه‌ باید با استدلال بتواند اثبات کند که چرا ائمه دوازده‌گانه (علیهم السلام) امام هستند.

اعترافات مکارترین دشمن امیرالمؤمنین(ع)

هنگامی که سخت‌ترین دشمن امیر‌المؤمنین(ع) در نامه‌ای که به معاویه هشدار می‌دهد اگر بی‌خیال مالیات مصر نشود، زنگ رسوایی معاویه را به صدا در می‌آورد و فضایل امام علی(ع) را نقل می‌کند تا تاریخ بدانند در حق او چه جفایی شده است!

علامه امینی در کتاب «الغدیر»خود نامی از شعرایی برده است که درباره فضیلت و منقبت ساقی کوثر امام علی(ع) قصیده‌ها و غزل‌هایی سروده‌اند، جالب اینکه یکی از این شعرا «عمروعاص» مکارترین دشمنان امیرالمؤمنین(ع) است.
 
قصیده عمروعاص که به قصیده «جُلجُلیه» معروف است، در واقع جواب نامه‌ای است که عمروعاص به معاویه نوشته است، چرا که معاویه از او خواسته بود خراج مصر را بپردازد و او را به خاطر امتناع از پرداختن خراج سرزنش و توبیخ کرده بود، در این ابیات عمروعاص بارها و بارها به مقام شامخ ولایت امام علی(ع) اعتراف کرده و چوب شماتت را بر سر معاویه کوبیده است.
 
اسحاقی درباره علت سروده شدن قصیده جلجیله عمروعاص در «لطائف اخبار الدول» می‌گوید: معاویه در نامه‌ای به عمر بن عاص نوشت: نامه‌هایی مکرر مبنی بر مطالبه خراج مصر به تو نوشتم اما تو امتناع کرده، آن را حواله می‌دهی و خراج را نمی‌فرستی، برای آخرین بار و آن هم با تأکید می‌گویم که خراج مصر را برایم ارسال کن، معاویه وقتی این ابیات را عمروعاص شنید دیگر متعرض او نشد و خراج مصر را از او طلب نکرد.
 


خصال موجوده در امیرالمومنین

خصال موجوده در امیرالمؤمنین

عطیه که این حدیث را از مخدوج بن زبیر شنید، مى‏گوید، من از زید بن ارقم که او نیز از اصحاب رسول خدا بود، پرسش کردم: از این حدیث، زید گفت: خدا را گواه مى‏گیرم که خود این حدیث را از رسول خدا شنیدم (21) و نیز قندوزى گوید: و فى المناقب عن جابر بن عبدالله رضى الله عنهما، قال لقد سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: 1-ان فى على خصالا لو کانت واحده منها فى رجل اکتفى بها فضلا و شرفا

قوله من کنت مولاه فعلى مولاه

3-و قوله: على منى کهارون من موسى

4-و قوله: على منى و انا منه

5-و قوله: على منى کنفسى، طاعته طاعتى، و معصیته معصیتى

6-و قوله: حرب على حرب الله، و سلم على سلم الله

7-و قوله: ولى على ولى الله و عدو على عدو الله

8-و قوله: على حجة الله على عباده

و قوله: حب على ایمان و بغضه کفر

10-و قوله: حزب على حزب الله و حزب اعدائه حزب الشیطان

11-و قوله: على مع الحق و الحق معه لا یفترقان

12-و قوله: على قسیم الجنة و النار

13-و قوله: من فارق علیا فقد فارقنى، و من فارقنى فقد فارق الله

14-و قوله صلى الله علیه و آله شیعة على هم الفائزون یوم القیمة

جابر بن عبدالله مى‏گوید: 1-من از رسول خدا درباره على بن ابیطالب مناقب و فضائلى شنیدم که هر یک از آنها اگر در کسى یافت مى‏شد، براى فضیلت وشرافت او کافى بود

2-یکى آنکه فرمود: من مولاى هر کس هستم على مولاى اوست

3-و دیگر آنکه نسبت على با من مانند نسبت هرون پیغمبر با برادرش حضرت موسى است

4-و دیگر آنکه: على از منست، و من از على هستم

5-و دیگر آنکه مقام و منزلت على نسبت‏بمن مانند جان و نفس من است نسبت‏بمن، پیروى از او پیروى از من، و مخالفت‏با او مخالفت‏با منست

6-دیگر آنکه ستیزگى با على ستیزگى با خداست، و صلح و آشتى با او، صلح و آشتى با خداست

7-و دیگر آنکه دوست على دوست‏خدا، و دشمن على دشمن خداست

8-و دیگر آنکه على حجت‏خداست‏بر بندگانش

9-و دیگر آنکه مودت و دوستى با على ایمان، و بغض با او کفر است

10-و دیگر آنکه جمعیت و طرفداران على حزب خدا هستند، و جمعیت و طرفداران دشمنان على حزب شیطانند

11-و دیگر آنکه على با حق است و حق با على است: هیچگاه از هم جدا نمى‏شوند

12-و دیگر آنکه على قسمت کننده بهشت و دوزخ است

13-و دیگر آنکه: کسى که از على دورى جوید، از من دورى جسته، و کسیکه از من دورى بجوید از خدا دورى جسته است

14-و دیگر آنکه پیروان و شیعیان على، آنانند که رستگار خواهند بود.

 

منبع:امام شناسی ج 1ص 211

 

 

اختلاف شیعه و سنی

بین شیعه و سنى اختلاف فقط در مسئله ولایت است.

شیعه مى‏ گوید امام باید معصوم باشد و از جانب خدا منصوب گردد، سنیان مى‏ گویند عصمت از شرائط امام نیست و مردم مى‏توانند براى خود امامى را اختیار کنند و از او پیروى نمایند.

بقیه مسائلى که مورد اختلاف بین این دو گروه است همه تابع این مساله بوده و از فروعات این اصل بشمار میرود، و روى زمینه اختلافى که در این اصل به میان آمده است در آن فروعات نیز اختلافاتى قهرا پیدا شده است، بطوری که اگر در این اصل اختلاف از میان برخیزد و این دو فرقه داراى مرام و مذهبى واحد گردند، بقیه فروع نیز خودبخود به پیروى و به تبع این اصل اختلافات خود را رها نموده و متحد خواهند شد. 

 

امام علی (ع) از دیدگاه مخالفان

اعتراف مخالفان به فضایل حضرت علی (ع) با وجود مخالفت ها



در اینجا به 3 مورد آن اشاره می کنیم:

 


اعتراف عمر به سه فضیلت امام علی علیه السلام
عبدالله بن عمر می گوید:
روزی پدرم از من پرسید:« بهترین فرد پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله کیست؟ »
گفتم:« کسی است که خداوند آنچه را بر مردم حرام کرده، برای او حلال کرده باشد و آنچه را برای مردم حلال کرده برای او حرام کرده باشد.»
پدرم گفت:« به خدا سوگند، راست گفتی. بر علی بن ابی طالب، صدقه حرام بود ولی برای مردم حلال بود؛ و بر مردم، ورود به مسجد با حالت جنابت حرام بود ولی بر او حلال بود؛ و درهای همه خانه‌‌هایی که به مسجد رسول خدا راه داشت بسته شد ولی در خانه علی علیه السلام بسته نشد.» (1)

اعتراف معاویه به اعلم بودن حضرت علی علیه السلام
مردی از معاویه پرسشی کرد. معاویه گفت: از علی بن ابیطالب بپرس زیرا او آگاه تر است. آن مرد گفت: ای امیرالمؤمنین معاویه گفتار تو و پاسخت در این مسأله برای من محبوب تر است از پاسخ و گفتار علی.
معاویه گفت: بد حرفی زدی و اندیشه اشتباهی داری، تو از گفتار مردی اظهار ناخرسندی کردی که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را از دانش و علم سیراب می کرد.و به او فرمود: تو برای من همانند هارون برای موسی هستی، مگر این که بعد از من پیامبری نیست.عمر بن خطاب از علی علیه السلام می پرسید و به سخنش عمل می کرد و من خود شاهد بودم که هرگاه مشکلی برای عمر پیش می آمد می گفت: آیا علی اینجا هست و حضور دارد؟
آنگاه معاویه به آن مرد گفت: برخیز که خداوند دو پایت را زمین گیر کند و دستور داد نام او را از دیوان سهمیه بیت المال حذف کردند. (2)

اعتراف عمر به برتری امام علی علیه السلام
وقتی عمر بن خطاب خواست سهمیه مردم را از بیت المال بپردازد، از حسن و حسین علیهماالسلام شروع کرد.
پسر عمر به پدرش اعتراض کرد که:« حسن و حسین را بر من مقدم می داری، در حالی که من از اصحاب رسول خدا هستم و به مدینه هجرت کرده‌ام؟»
عمر گفت:« ساکت باش! پدر حسن و حسین از پدر تو و مادر آنها از مادر تو بهتر است.» (3)


----


.1
بحارالانوار، ج 40، ص 120، حدیث 6 ... امالی طوسی
.2
بحارالانوار، ج37، ص266، ح40... عمدة
3
.بحارالانوار، ج 38، ص 9 ...مناقب




حق امیرالمؤمنین

  آیا حق امیر المومنین (علیه السلام) از صفحات تاریخ و نیز شناخت منزلتش بیش از این نیست؟

 

 بیشتر از 10 سال است که کمیته حقوق بشرسازمان ملل متحد درنیویورک ،با استناد به اسنادی 160 صفحه ای به زبان انگلیسی،اعلام کرده امیر المومنین (علیه السلام) عادل ترین حاکم تاریخ بشر است.



سازمان ملل متحد در سال 2002 نامه امیر المومنین (علیه السلام) به مالک اشتر را به عنوان معتبرترین سند عدالت گستر در تاریخ بشر به ثبت رسانده است، نامه ای که تعجب و شگفتی کارشناسان حقوق بشر این سازمان را برانگیخت و باعث اقرار آنها به مقام والای امیرالمومنین (علیه السلام) شد.

نویسنده شیعی مذهب "ولاء الصفار" در مقاله ای ضمن پرداختنبه بخش های کوتاهی از شخصیت امیر المومنین (علیه السلام) در نوشته ی خود به نحوی بر جریان شناخت ناکافی از این شخصیت بلند مرتبه تاریخ در جامعه امروز و به عنوان مثال کشور عراق اعتراض می کند.

در این مقاله آمده است: اکنون سالها از رای گیری سازمان ملل پیرامون این خطاب امام علی علیه السلام به مالک می گذردآنجا که می فرماید: ای مالک مردم بر دو دسته اند ،دسته ای برادر دینی تو هستند و دسته ای دیگر در آفرینش با تو همانند، سخنی که با قاطعیت تصویب شد و به عنوان یکی از مراجع قانون گذاری شناخته شد.


وی می افزاید: مدت زیادی نمی گذرد که از استادی که به تازگی به چین سفر کرده بود شنیدم من در چین میهمان شخصی شدم که یک سازمان اجتماعی در آنجا داشت، روزی در حال گذشتن از خیابانی در این کشور بودیم به ساختمانی بلند و با عظمت و نوشته آن اشاره کرد، از وی پرسیدم این نوشته به زبان چینی چیست؟ وی گفت این نوشته از یک شخصیت عربی است که مردم اینجا آن را به عنوان شعاری در زندگی شان برگزیده اند و به کار گرفته اند، از او پرسیدم نام این مرد چیست؟ گفت او به علی بن ابی طالب معروف است و جمله نوشته شده این است: اگر فقر به شکل انسانی بر من مجسم می شد او را به قتل می رساندم. 

اگر یکی از ما کتابخانه کنگره آمریکا در واشنگتن را جستجو کنیم با کتاب میشل هاملتون با عنوان LOS HISTORY روبرو خواهیم شد، کتابی که اعجاب این نویسنده را از شخصیت امیرالمومنین (ع) نشان میدهد؛ اعجابی که آنرا را در میان نویسندگان و متفکرانغیر مسلمان کم مشاهده نکرده ایم. اما زمانی که به عنوان مثال از یک دانش آموز مسلمان و شیعه مقطع

متوسطه در مورد امیر المومنین (علیه السلام) سوال می شود اطلاعات  وی از چند جمله تجاوز نمی کند . آیا شایسته نیست امامی که بیشتر از 110 آیه قرآن در منزلت وی نازل شده است صفحاتی بیشتر در تاریخ را به خود اختصاص دهد؛ تا منبع الهام درس های بیشتر و مصداق حقیقی تعالیم خداوند باشد.

 

منبع:سایت تبیان


ابوتراب در قرآن

آیه  54سوره مائده:



"یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ



أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ  عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ



فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ"54

 


ترجمه : ای کسانیکه ایمان آورده اید هر کس از شما که از دینش برگردد، پس به زودی خدا مردمی را می آورد

که هم خدا دوستشان دارد و هم آنها خدا را دوست دارند ،این ها در برابر مؤمنین متواضع و در برابر کافران

مقتدرند و در راه خدا جهاد می کنند واز ملامت هیچ ملامتگری پروا ندارند،این فضل و برتری از جانب خداست

که به هر کس بخواهد و صلاح بداند می دهد و خدا وسعت بخش و بسیارداناست.(1)