فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

باد و طوفان آرام می گیرد اما بیرق مولا آرام نمی گیرد

فقط حیدر امیرالمؤمنین است...

زیر باران گریه ها گم میشود

حرف هایم بی صدا گم میشود



دردسر شد عشق و درمانش تویی

تو که باشی صد بلا گم میشود



راه را یادم بده تا که دلم

هی نگوید که چرا گم میشود ؟



من غریبم ، در مسیر عشق تو

گفته بودی آشنا گم میشود



دائما تشویش و حول و اضطراب

در حضورت دست و پا گم میشود



من گدایم مبتلایان تو شاه

این میان حتما "گدا" گم میشود

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

امام علی (ع) از دیدگاه مخالفان

اعتراف مخالفان به فضایل حضرت علی (ع) با وجود مخالفت ها



در اینجا به 3 مورد آن اشاره می کنیم:

 


اعتراف عمر به سه فضیلت امام علی علیه السلام
عبدالله بن عمر می گوید:
روزی پدرم از من پرسید:« بهترین فرد پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله کیست؟ »
گفتم:« کسی است که خداوند آنچه را بر مردم حرام کرده، برای او حلال کرده باشد و آنچه را برای مردم حلال کرده برای او حرام کرده باشد.»
پدرم گفت:« به خدا سوگند، راست گفتی. بر علی بن ابی طالب، صدقه حرام بود ولی برای مردم حلال بود؛ و بر مردم، ورود به مسجد با حالت جنابت حرام بود ولی بر او حلال بود؛ و درهای همه خانه‌‌هایی که به مسجد رسول خدا راه داشت بسته شد ولی در خانه علی علیه السلام بسته نشد.» (1)

اعتراف معاویه به اعلم بودن حضرت علی علیه السلام
مردی از معاویه پرسشی کرد. معاویه گفت: از علی بن ابیطالب بپرس زیرا او آگاه تر است. آن مرد گفت: ای امیرالمؤمنین معاویه گفتار تو و پاسخت در این مسأله برای من محبوب تر است از پاسخ و گفتار علی.
معاویه گفت: بد حرفی زدی و اندیشه اشتباهی داری، تو از گفتار مردی اظهار ناخرسندی کردی که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را از دانش و علم سیراب می کرد.و به او فرمود: تو برای من همانند هارون برای موسی هستی، مگر این که بعد از من پیامبری نیست.عمر بن خطاب از علی علیه السلام می پرسید و به سخنش عمل می کرد و من خود شاهد بودم که هرگاه مشکلی برای عمر پیش می آمد می گفت: آیا علی اینجا هست و حضور دارد؟
آنگاه معاویه به آن مرد گفت: برخیز که خداوند دو پایت را زمین گیر کند و دستور داد نام او را از دیوان سهمیه بیت المال حذف کردند. (2)

اعتراف عمر به برتری امام علی علیه السلام
وقتی عمر بن خطاب خواست سهمیه مردم را از بیت المال بپردازد، از حسن و حسین علیهماالسلام شروع کرد.
پسر عمر به پدرش اعتراض کرد که:« حسن و حسین را بر من مقدم می داری، در حالی که من از اصحاب رسول خدا هستم و به مدینه هجرت کرده‌ام؟»
عمر گفت:« ساکت باش! پدر حسن و حسین از پدر تو و مادر آنها از مادر تو بهتر است.» (3)


----


.1
بحارالانوار، ج 40، ص 120، حدیث 6 ... امالی طوسی
.2
بحارالانوار، ج37، ص266، ح40... عمدة
3
.بحارالانوار، ج 38، ص 9 ...مناقب




  • الهام م

دیدگاه مخالفان

نظرات  (۱)

سلام وبلاگ خوبی هستش.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی